اینجا مونته ویدئو است

 بخش دوم



اینجا مونته ویدئو پایتخت زیبا و سبزاسبز اروگوئه است. به اروگوئه، سوییس آمریکای لاتین می‌گویند. کشوری نُقلی با حدود ۳- ۴ میلیون جمعیت که همه اروپایی‌تبار و علی‌رغم دیگر کشورهای این قاره، غالبا سفیدپوستند. اوضاع اقتصادی این کشور خوب و اکثر مردم در رفاه و آسایشند. ملایمت، خونسردی، آرامش و بزرگدلی نازنینان شیرازی را چند برابر کنید، می‌شود خلق و خوی مردم این دیار مشکبار فرنگ و فرهنگ‌تبار.

شهر در آغوش اقیانوس اطلس، جا خوش کرده‌است. بخش عظیمی از شهر، زیبایی و آراستگی و طراوت و لطافت کیش یا رامسر را دارد؛ البته رامسر منهای زباله‌های جان‌شکاری که در جای‌جای طبیعت رها کرده‌ایم. هر هفته دو یا سه بار بارانی پدردار و درست و درمان و در قد و قواره‌ی اقیانوس اطلس می‌بارد. گویی جناب اقیانوس خودش دارد از صافیِ ابرهای بی‌پایان به زمین فرود می‌‌آید و رود رود دوباره به خویشتن خویش بازمی‌گردد و چه هوای خلد بَرینی است آناتِ پس از بارانِ ترانه‌خوانِ شباروزان اینجا!

حالیا اطلسی زربفت و گل‌آرا بر قامت شسته شده‌ی شهر کشیده‌اند و جلو پرچین کوتاه و شمشادپوش خانه‌های ویلایی، درختان گلهای رنگ‌رنگ چه جلوه فروشی‌ها که با عابران مدهوش نمی‌کنند! و نخل‌های گیسوافشانِ باران‌چکان، خرمن‌خرمن شعر و موسیقی و شور و شیدایی پیشکشت می‌کنند.

اینجا کشور فوتبال است. تیم ملی‌اش سه بار قهرمان جام جهانی شده و استادیوم اصلی شهر که میزبان جام جهانی بوده، برایشان مکانی مقدس محسوب می‌شود. تیم‌های بزرگ و نام‌آور، چه باشگاه‌های عظیم و چه دم و دستگاهی دارند که بیا و ببین! گوشه‌گوشه‌ی شهر و پارک‌های زیبا، پسران و دختران و پیران و میانسالان را می‌بینی که سخت سرگرم ورزش و بویژه فوتبالند و در کنار خط سبزآبی اقیانوس در حال دویدن و ورزش و شادابی و زندگانی بی‌دغدغه یا کم‌دغدغه. نمی‌دانم در قاموس کسی که دارد لب اقانوس اطلس می‌دود یا دوچرخه‌سواری می‌کند، واژه‌ی "دغدغه" اصلا یافت می‌شود یا نه؟ الهی همه‌ی انسان‌های ساکن این گوی سرگردان سبزآبی، دلخوش و خوشدل باشند! ما نیز ایضا.

اینجا رنگ محبوب مردم، سرخ گیلاسی یا آلبالویی است و ماشین‌های سرخ‌رنگ با مدل‌های گونه‌گون در خیابان‌ها فراوان در آمد و شدند و فخر می‌فروشند و این رنگ عنًابینِ دلنشین، با سرخی سقف ویلاهای واویلا! بسیار هماهنگ و همارنگ است!

زندگی را براستی سخت نمی‌گیرند و گوش هوش به سروش اندرز دلنشان حافظ سپرده‌اند که:

گفت آسان گیر بر خود کارها کز روی طبع

سخت می‌گیرد جهان بر مردمان سختکوش

البته در رانندگی غالبا اهل تساهل و تسامح نیستند و مبادا حق تقدم را رعایت نکنی؛ که چنان به ماشینت می‌کوبند و درس عبرتی پرهزینه به تو می‌دهند که "نشنید و عاقبتش شنیدی!"

هرکس سرش به کار و بار خود گرم است و تو می‌توانی خودت باشی و برای خودت زندگی کنی و به کس و ناکس، حساب و کتاب پس ندهی. لبخند از لبان این مردم محو و گم نمی‌شود و سلام و عصر به خیرشان به توی غریبه، چقدر گوارا و دلنشین است! پس می‌توان خدای ناکرده، گوش شیطان کر، مهربان هم بود و مهر ورزید بی‌دریغ و بی‌حساب و کتاب و دودوتا چندتا!

چند شب پیش با یکی از دوستان کنار ساحل قدم می‌زدم و دریغا که یک تکه زباله هم ندیدم که بگویم هرجا که روی آسمان همین رنگ است! چقدر این‌ها سوسولند! و تمیزی‌شان حرص آدم را درمی‌آورد. مگر می‌شود دریا و ساحل به این پاکی و پیراستگی؟! خدایا خودت ما را به پاکی و پیراستگی دم‌افزون هدایت کن! خدایا لاله‌های ما را از زبانه‌ی زباله‌ها نجات بده! خدایا این دم عیدی، پاکی را به ما بیاموز و ما را با پاکی درآمیز!

بهادر باقری