پَلَنگ  یا  پِلنگ؟ 

بخش  ۱۴

معلمی که تودماغی حرف می‌زد، چندبار به دانش‌آموزانش می‌گفت بچه‌ها بگویید: اَنِف (منظورش الف بود)؛ بچه‌ها یکصدا می‌گفتند: اَنِف. داد می‌زد که: «بی‌شعورها! من که می‌گویم انف، شما نگویید انف، شما بگویید انف.» دوباره طفلان معصوم می‌گفتند: انف!

داداش امیر بزرگوار و هنرمند ما که قبلاً هم از خاطرات شیرینِ مشترکمان، ازجمله دعوای داخل حماممان، چیزهایی برایتان گفته بودم، علاوه بر کارهای هنری فراوانی که داشته و به سلامتی دارد، ازجمله مجسمه‌سازی و پیکرتراشی، سال‌ها در دبیرستان‌ها و هنرستان‌ها نیز درس‌های هنری تدریس می‌کرد. چندسال در تهران و چندسال در شیراز.

روزی می‌گفت پس از چندسال تدریس در شیراز، به تهران آمده بودم و در یکی از مدارس تهران، روزی در کلاس گفتم: "بچه‌ها امروز می‌خواهم شیوۀ طراحی پِلنگ را به شما بیاموزم." همه خندیدند و با لهجۀ غلیظ و کشدار تهرانی گفتند: «آقا پِلنگ چیه؟ باید بگین پَلَنگ!»

امیرآقا بسیار کوشش و تمرین می‌کند تا لهجۀ خود را به تهرانی‌ها نزدیک کند تا اینکه دوباره پس از چندسال، با خانواده به شیراز منتقل می‌شود و روزی در یکی از مدارس شیراز می‌گوید: "بچه‌ها امروز می‌خواهم شیوۀ طراحی پَلَنگ را به شما بیاموزم." این بار همه می‌خندند و با لهجۀ انگبینیِ شیرازی می‌گویند: «عامو، پَلنگ چیه؟ باید بگین پِلَنگ!»

حالا حکایت ماست. بحث زبان‌آموزی و لهجه‌ها و کاربرد درست و درمانِ واژگان در کشورهای مختلف، ماجراها دارد. پیش از اینکه به مأموریتِ اوکراین برویم، چند واژه و جملۀ کاربردی و اورژانسی روسی برای روز مبادا یاد گرفته بودم و وقتی نخستین بار با یکی از دوستان سفارت ایران، رفتم تا با رئیس جدی و عصاقورت‌دادۀ دانشکده آشنا شوم و با هم صحبت کنیم، طبق آموخته‌های کتابی خودم با اعتماد به نفسی محکم گفتم:

(привет (priviet

یعنی سلام.

در حالی که این سلام، سلام خصوصی و دوستانه و تقریباً در حد «سام علیک» خودمان است و در اولین دیدار رسمی و اداری باید گفت: (Здравствуйте! (ezdrastvite

باری، یکی از حروف الفبای دونگارۀ اسپانیایی، (LL) است. این دو L جدایی‌ناپذیرِ نازنین، در اسپانیا «ی»، در کلمبیا که بودیم «ج»، و در اروگوئه که حالا هستیم «ش» تلفظ می‌شود. برای مثال: LLUVIA به معنای «باران»، در اسپانیا «یوویا»، در کلمبیا «جوویا» و اینجا «شوویا» تلفظ می‌شود. یا CALLE به معنای خیابان، به ترتیب، کایه، کاجه و حالا کاشه تلفظ می‌شود.

مثل داداش امیر، پس از دوسال اقامت در کلمبیا، با کلی تمرین و ممارست شبانه‌روزی، عادت کرده بودیم که (LL) را «ج» تلفظ کنیم و «ج» را (LL) بنویسیم. حالا اینجا هروقت «ش» می‌شنویم، باید یادمان بیاید که این «ش»، همان (LL) است که آنجا «ج» بود و حالا اینجا «ش» شده! دقیقاً مثل لطیفه‌ای که در بارۀ انواع «ک» و تلفظ آن در زبان شیرین و نمکین ترکی است.

ماجراها داریم به جان شما!

بهادر باقری