عید نوروز در اروگوئه 

بخش چهارم

در روز جمعه سوم فروردین ۱۳۹۷ جشن عید نوروز در محل سفارت ایران در اروگوئه برگزار شد. در این جشن تعداد زیادی از ایرانیان مقیم اروگوئه و مهمانان خارجی از اروگوئه و دیگر سفارتخانه‌ها از جمله رئیس دانشگاه جمهوری و خانوادۀ ایشان حضور داشتند. ابتدا سفیر ایران به مهمانان خوشامد گفت، سپس اینجانب دربارۀ تأسیس کرسی زبان فارسی در اروگوئه و اندکی در بارۀ عید نوروز سخن گفتم. آنگاه چند فیلم کوتاه به زبان اسپانیایی در بارۀ عید نوروز و مراسم ویژۀ آن در ایران پخش شد.

آشنایی با ایرانیان مقیم این کشور، فرصتی ارزشمد برای ما بود. انسان‌های شریف، مهربان و دوست‌داشتنی که با هم گفتگوهای صمیمانه و دوستانه‌ای داشتیم و از تجربیات ارزندۀ آنان بهره بردیم. حدود ۴۰ ایرانی اینجا زندگی می‌کنند و خوشبختانه ارتباط نزدیک و دوستانه‌ای با هم دارند. یکی از ایرانیان قدیمی اینجا، از آرامش و امنیت اروگوئه می‌گفت. در این کشور تقریباً هیچ بی‌سوادی وجود ندارد. غذا از جمله میوه، سبزی و گوشت کاملاً سالم و بدون هیچگونه هرمون و مواد نگهدارندۀ خطرناک است. دموکراسی به معنای واقعی در این کشور ساری و جاری است و حکومت نمی‌تواند هیچ موضوعی را از مردم پنهان کند. همه چیز شفاف به مردم اطلاع رسانی می‌شود. یکی از وزیران متهم شد که از اموال دولتی اندکی استفادۀ شخصی کرده و بلافاصله استعفا کرد؛ هرچند بی‌گناهی‌اش بعداً اثبات شد. با همۀ کشورها ازجمله ایران، رابطه‌ای دوستانه و مسالمت‌آمیز دارند. میزان جرم و جنایت بسیار اندک است. برخلاف تهران، ساکنان جنوب شهر مونته ویدئو، ثروتمند و شمال آن فقیرند.

اروگوئه گران‌ترین کشور آمریکای لاتین است و هزینۀ زندگی در آن بسیار بالاست. به اینجا سوئیس آمریکای لاتین و به برزیل، آلمان این قاره می‌گویند.

در جای­جای شهر، مردمی خونگرم، مهربان و فرهیخته می‌بینی که در متن و بطن نژاد اروپایی خود که اصلاً آلمانی، ایتالیایی و اسپانیایی هستند، خونگرمی و مهرورزی آمریکای جنوبی را نیز دارند و این تلفیق دل‌انگیز، بر زیبایی و جذابیت بینش و منش آنان می‌افزاید.

در همین جشن نوروز با بیشتر مهمانان خارجی صحبت کردم. در نخستین سلام و علیک و آغاز دوستی و همکلامی، احساس می‌کنی سال‌ها بین تو و آن‌ها دوستی و همدلی برقرار بوده است و بی‌شک، همدلی از همزبانی خوش‌تر است. کاش باب این گفتگوها روز به روز بین ما و دیگر کشورها گشوده‌تر شود، چرا که "آفت نبوَد بتَر از ناشناخت".

هرجا که رفتم

لبخند، کندوی غریبی را عسل بود

تنها زبان زنده‌ی بین‌الملل بود.

بهادر باقری