بیا که «مَته» بنوشیم و بانگ نوشانوش
بخش ششم

یکی از جنبههای فرهنگی هر سرزمینی، آداب و عادات خوراک و پوشاک ویژۀ آنهاست. برای نمونه در میان انواع نوشیدنیهای گرم، در ایران، چای حرف اول را میزند و در اروپا و آمریکا قهوه. شاعران نامدار و گمنام معاصر در وصف چای، چه شعرهای قندپهلویی که نسرودهاند! مثلا:
و چای، دغدغۀ عاشقانۀ خوبیاست
برای با تـو نشستن؛ بهانۀ خوبیاست
چای دم کن! خستهام از تلخی نسکافهها
چای با عطر هل و گلهای قوری بهتر است
مثل آن چایی که میچسبد به سرما بیشتر
با همه گرمیم، با دلهای تنها بیشتر
مینشینی روبه رویم خستگی درمیکنی
چای میریزم برایت توی فنجانی که نیست
ای چایی سرد داده ما را
آتش به سماورت بیفتد!
و ...
در کلمبیا آبنبات چوبی که در ایران مخصوص بچههاست، شیرینی محبوب بزرگسالان هم بود و مردان و زنان مرتب و شیکپوشی را میدیدی که یک آبنبات گرد بزرگ در دهان و دستۀ پلاستیکی آن را در دست دارند و مشغول کار و زندگیاند. یا اینکه آبمیوه بسیار مینوشیدند و جایجای پیادهروها، کیوسکها و دم و دستگاه آبمیوه گیری و کلاً دستفروشی برپا بود که اینجا اینچنین نیست.
القصه ما چای را بسیار دوست داریم تا بدانجا که من گاهی فکر میکنم آب حیات، همین چای معطر و داغ و دمکشیدۀ جاافتادۀ خوشرنگ قندپهلوی خودمان است، البته اگر در قوری چینی فتحعلیشاهنشان بر آتش ملایم منقل دم کشیده باشد و استکان کمرباریک و هل و دارچین و ... این داستانها؛ اما این دلبستگی چندان نیست که یک فلاسک آب جوش با خود اینجا و آنجا ببریم و هردم چای دم کنیم و بنوشیم.
اما در اروگوئه و چند کشور دیگر آمریکای لاتین، هرروز با صحنهای روبهرو میشوید که حیرت میکنید. مردان و زنان بسیاری را میبینید که علاوه بر کیفی در دست یا یک کولهپشتی بر پشت، زحمت حمل و نقل دیگری را نیز به جان میخرند. فلاسک آب داغی زیر چل خود زدهاند و یک فنجان مخصوص با نی زیبا و تزئین شده در دست دارند و «مَته» مینوشند. مته یکی از محبوبترین نوشیدنیهای اینجاست؛ آنقدر محبوب که صبح با چنین اسباب و لوازم و لواحقی از خانه بیرون بزنی و به محل کار یا دانشگاه بروی و در راه خودت مته را دم و نوش جان کنی. اینجا آمار کسانی که بر اثر حمل و نقل آب جوش، دچار سوختگی بازو و یا پهلو شدهاند زیاد است.
پدر مته بسوزد که درآمد پدرش!


به این میگویند دلبستگی! اعتیادهای پیش از این، واقعا سوء تفاهم بود!
حتما دوست دارید بیشتر در بارهی مته بدانید. سری به ویکیپدیا بزنیم:
«ماته (Mate) همچنین شناخته شده با نام شیماهو، یک نوشیدنی سنتی حاوی منابع غنی کافئین در آمریکای جنوبی بهویژه آرژانتین، اروگوئه، پاراگوئه، بولیوی، گرن چاکو و جنوب برزیل است. به این نوشیدنی چای ماته هم میگویند که از خشک کردن و دم کردن برگهای درخت ماته بهدست میآید. بصورت سنتی حجم زیادی از چای ماته را در پوستۀ توخالی کدو قلیانی ریخته و آب جوش اضافه میکنند، و پس از چند دقیقه که چای دم کشیده و به دمای قابل نوشیدن رسیده باشد، با استفاده از نیهای مخصوصی به نام بومبیلا، میل میکنند.
تفالههای چای ماته مانند چای سیاه بعد از اولین دم دور ریخته نمیشود، بلکه تا چندین بار روی تفاله را با آب جوش پر کرده و مصرف مینمایند، معمولاً مزۀ چای ماته در اولین دم به دلیل گرایش به تلخی، مطلوب نبوده و بهترین طعم را در دمهای دوم و سوم دارد، در دمهای بعدی نیز مزۀ این چای کاهش پیدا میکند و از مطلوبیت آن کاسته میشود.»
همین روزها با اجازۀ شما باید دل به دریا بزنم و متهای با یاد یاران بنوشم و ببینم آیا میارزد به خاطر این دمنوش رازانگیز، بازو و پهلوی آدم بسوزد و هر روز خدا، از بام تا شام، بار امانتش را بر دوش بکشد که به قول سعدی:
گر بر سر و چشم ما نشینی
بارت بکشم که نازنینی!
بهادر باقری